وبلاگ
تعریف حرز
حرز به معناى محل امن و مطمئن جهت حفظ مال از دستبرد دیگران است؛ از این رو، هنگامى که چیزى را در جاى مطمئنى مىگذارند و به این وسیله آن را از دستبرد دیگران محفوظ مىدارند، مىگویند آن را احراز کردهاند. حرزِ هر چیزی در عرف متناسب با آن چیز است، به عنوان مثال، حرز طلا و جواهر، پول و اشیاى قیمتى، صندوق محکم قفل دار؛ حرز لوازم خانه و اجناس درون مغازه، اتاق، کمد و مغازه و حرز چهار پایان محلّ نگهدارى آنها، مانند طویله و اسطبل است. بنابراین، جاهایى که آمد و شد در آنها همگانى است، مانند حمامها، کاروانسراها، قهوه خانهها، مهمانسراها و مساجد، حرز محسوب نمىگردند. دفن کردن مال در زیر زمین حرز آن محسوب مىشود؛ لیکن برخى، آن را به دفن کردن در آبادى مقید کرده و دفن در بیابان را حرز ندانستهاند. قبر براى کفن نیز حرز محسوب مىشود.
اقسام و اشکال حرز
این نکته قابل توجه است که حرز میتواند بجز نوشتنی هم باشد. بعضی از روایات ما کارهایی را بیان فرموده اند که برای ما حـــکم حرز را دارند مانند: همـــراه داشتن تربت امام حسیـن (علیه السلام) به ویژه در سفر / تدهین با روغن درخت بان / همراه داشتن عصایی از درخت بادام تلخ در سفر. در دست کردن انگشتر عقیق سرخ یمن و نیز به همراه داشتن انگشتری با نگین عقیق زرد.
حکایت حرز امام جواد ( علیه السلام )
روایت حرز سید بن طاووس گفته است ابونصر همدانی از حکیمه خاتون
دختر امام جواد علیه السلام و عمه امام عسکری علیه السلام روایت کرده است: وقتی امام جواد علیه السلام به شهادت رسیدند نزد همسرش ام عیسی ، دختر مامون رفتم ، پس او راتسلیت و تعزیت گفتم و بسیار اندوهگین و در حال جزع و فزع بر فراق همسرش یافتم درحالی که داشت خودش را با گریه و فریاد می کشت، پس بر جان او از تلخی مفارقت آن حضرت ترسیدم ؛ دراین میان که ما ، در مورد آن« حضرت ، بزرگواریش و ویژگی ها اخلاقی وی و شرف اخلاص وعزت و کرامتی که خدای متعال به او عطا کرده بود سخن میگفتیم ، ناگهان ام عیسی اظهار داشت : آیا تو را از مطلبی شگفت انگیز و واقعه ای بزرگتر که فراتر از تصورت و توصیف است با خبرنسازم ؟ گفتم آن چیست ؟ ام عیسی گفت : چنان بودم که بسیار بر او ، غیرت می ورزیدم و همواره مواظبش بودم و چه بسا ، سخنانی به گوشم می رساند و شکایتش را به پدرم می بردم ؛پدرم می گفت : دخترکم او را تحمل کن ؛ چه اینکه پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. یک روز در خانه خودم نشسته بودم , دختری از در آمد و به من سلام داد پرسیدم تو کیستی ؟ او گفت ، من دختری از نسل عمار یاسرم و همسر ابو جعفر، محمد بن علی الرضا علیهما السلام همان شوهر تو هستم ؛ پس چنان غیرتی به من روی آورد که از طاقت و توانم بیرون بود ، بی اختیار تصمیم گرفتم که از خانه خارج شوم و آواره کوچه خیابان گردم و نزدیک بود وادارم کند که به آن کنیز ( خانم ) توهین و جسارت کنم ، ولی خشم خود را فرو خوردم و با لباس و خوراک و هدایا به خوبی از او پذیرایی کردم ، اما همین که او از نزد من بیرون رفت ، بی درنگ برخاستم و پیش پدرم رفتم و ماجرا را به اطلاع او رساندم ، در حال که او مست و لایعقل بود . پدرم گفت : ای غلام شمشیر مرا بیاور پس شمشر را به او داد و پدرم سوار مرکب شد و گفت : به خدا سوگند او را خواهم کشت و چون چنین دیدم با خودم گفتم : ( انا لله و ان الیه راجعون ) با خودم و همسرم چه کردم ؟ و شروع نمودم سیلی به صورت خود زدم ؛ پدرم بر او داخل شد و پیوسته بر او شمشیر زد تا او را قطعه قطعه کرد : سپس از نزد وی بیرو آمد و من گریزان ، پشت سرش خارج شدم ، تمام آن شب را نخوابیدم و چون روز بالا آمد پیش پدرم رفتم و گفتم: آیا می دانی دیشب چه کردی ؟ پدرم گفت چه کردم ؟ گفتم ابن رضا علیهما السلام را کشتی ، پس چشمش خیره شد و از هوش رفت ؛ آنگاه بعد از مدتی به هوش آمد و گفت : وای بر تو چه می گویی ؟ گفتم : آری ، به خدا سوگند ای پدر بر او داخل شدی و پیوسته با شمشیر ، بر او زدی تا او را کشتی ؛ پدرم از شنیدن این خبر به شدت پریشان شد و گفت : یاسر خادم را نزد من بیاورید ، پس یاسر خادم آمد و مامون به او نگاه کرد و گفت : وای بر تو این دخترم چه می گوید ؟خادم گفت راست می گوید ای خلیفه ؛ پس مامون با دست خود بر سینه و صورتش زد و گفت ( انا لله و ان الیه راجعون ) به خدا سوگند هلاک و تباه شدیم تا قیامت ؛ رسوا گردیدیم وای برو تو ای یاسر برو ببین داستان او از چه قرار است و هر چه زودتر مرا با خبر کن که الان نزدیک است جان از تنم بیرون رود. پس یاسر رفت و طولی نکشید که بازگشت و گفت مژده ای خلیفه : مامون گفت : تو را مژده باد چه خبر داری ؟ یاسر گفت: خدمت حضرت رسیدم و دیدم نشسته و ملافه و پیراهنی، برخود افکنده و مسواک می کند؛ سلامش کردم و عرض نمودم: ای فرزند رسول خدا! دوست دارم این پیراهن خود را، به من ببخشید تا در آن نماز بگزارم و بدان تبرک جویم؛ البته در واقع می خواستم ببینم آیا اثر شمشیر، بر بدن شریفش باقی است یا نه؛ پس به خدا سوگند! گویا بدنش سفید، همچون دندان فیل بود که اندکی، زردی داشته باشد و اثری از شمشیر نداشت؛ پس مأمون، مدتی طولانی گریست و گفت: با این حساب، هیچ حجتی باقی نمانده است؛ همانا این ماجرا، برای اولین و آخرین پند و عبرت است و به یاسر خادم گفت: ای یاسر! سوار بر مرکب شدنم و گرفتن شمشیر و داخل شدن بر حضرت را، بخاطر می آورم؛ اما نسبت به مراجعتم از نزد حضرت و برگشتم به جایگاهم چیزی به یاد نمی آورم: بنابراین، کار من و رفتنم به سوی او، چگونه بوده است؛ خدا لعنت کند این دختره را به شدیدترین وجه؛ به نزد دخترم برو و به وی بگو: پدرت می گوید: به خدا سوگند! اگر بعد از امروز، پیش من بیایی، شکایت کنی یا بدون اجازه ی شوهرت، از خانه خارج شوی، هر آینه انتقام او را از تو خواهم گرفت؛ سپس خدمت فرزند امام رضا علیه السلام شرفیاب شو و سلام مرا به او برسان و بیست هزار دینار، برایش ببر و مرکبی را که دیشب سوارش شدم، پیشکش حضرت کن؛ آنگاه به سادات بنی هاشم دستور بده، خدمت حضرت شرفیاب شوند و عرض ادب نمایند. یاسر خادم گفت: به بنی هاشم، دستور لازم را دادم و خودم نیز با آن ها، خدمت حضرت رسیدم و عرض ادب نمودم و سلام مأمون را، به حضرت رساندم و مبلغ مورد نظر را، در مقابل او نهادم و مرکب را بر حضرت عرضه داشتم که ساعتی در او نگریست، سپس تبسمی کرد و فرمود: ای یاسر! قول و قرار میان ما و او این بود که با شمشیر بر من هجوم آورد؟ آیا او نمی داند که مرا، یاور و مانعی است که بین من و او، فاصله می اندازد؟ عرض کردم: سرورم! ای فرزند رسول خدا! این لحن عتاب و برخورد را، وا گذارید و گذشت نمایید؛ به خدا سوگند! و به حق جد بزرگوارت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم، هر چه کرده از روی آگاهی نبوده و اصلا نمی دانسته که در چه نقطه ای، از زمین خدای متعال است و به یقین، بین خودش و خدای خودش، نذر صادقانه کرده و سوگند خورده است که بعد از این هرگز شراب ننوشد و مست نکند؛ چه اینکه شراب، از بندها و دامهای شیطان است و هنگامی که شما، ای فرزند رسول خدا! نزد او تشریف بردید، این ماجرا را به روی او نیاورید و ملامت و سرزنشش نفرمایید. امام جواد علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! قصد و نظر من نیز همین بود؛ سپس لباس های خود را طلبید و از جا بلند شد و همه ی حاضرین، همراه حضرت بلند شدند تا اینکه به نزد مأمون در آمد و چون چشم مأمون به حضرت افتاد، پیش پای حضرت بلند شد و او را به سینه چسبانید و به وی خوش آمد گفت و به احدی، اجازه ورود نداد و پیوسته با حضرت گفتگو و مشورت می کرد وقتی گفتگوها به پایان رسید، امام جواد علیه السلام فرمود: ای مأمون و او در جواب عرضه داشت: گوش به فرمان تو هستم و بسیار تو را یاری می نمایم؛ حضرت فرمود: یک نصیحتی برای تو دارم، آن را قبول کن؛ مأمون گفت: به دیده ی منت دارم؛ نصیحت شما چیست ای فرزند رسول خدا؟! امام جواد علیه السلام فرمود: مایلم که تو، هنگام شب بیرون نروی؛ چه اینکه از این مردم بخت برگشته نسبت به تو خاطر جمع نیستم و بازوبندی نزد من است که می توانی، خود را در حصار آن قرار دهی و از شرور و بلاها و ناگوارایی ها و آفت ها ایمن گردانی؛ چنانکه دیشب خدای متعال مرا از تو نجات داد و هرگاه با وجود آن بازوبند، با سپاه روم و ترک، روبه رو شوی و همه ی اهل زمین، دست به دست یکدیگر دهند تا بر تو فائق آیند؛ به خواست خدای جبار، هرگز نخواهند توانست و چنانکه مایل باشی، حرز را برایت بفرستم تا در برابر تمام آنچه گفتم، بدان پناه جویی. مأمون گفت: آری، آن را به خط خودتان بنویسید و برایم بفرستید؛ حضرت فرمود: بلی. یاسر خادم گفت: چون صبح دمید، امام جواد علیه السلام قاصدی فرستاد و مرا فرا خواند؛ وقتی خدمت حضرت رسیدم و در مقابلش نشستم؛ پوست آهوی تهامه طلبید؛ سپس با خط مبارک خود، حرز را نوشتند.
دعای حرز امام جواد ( علیه السلام ) 2 نقل دارد که در بین مردم به حرز صغیر ( کوتاه ) و حرز کبیر ( عظیم ) معروف است که ما در مجموعه حرز حکیم هر 2 را بصورت مختصر و مفید بیان می کنیم. هر 2 حرز صغیر و کبیر از وجود مبارک امام جواد ( علیه السلام )می باشد که مجموعه حرز حکیم با 13 سال تحقیق و علم و دانش توسط حکیم رضوی قمی متون کامل را مشخص کرده و با آداب و رعایت مخصوص کتابت کرده تا به صورت ایمن به دست شما عزیزان برسد تا شما نیز از برکات و فواید حرز استفاده نمایید. حرز صغیر که از نامش هم پیداست حرزی کوچکی است که حدود 1 خط می باشد. این ذکر در مفاتیح الجنان هم موجود می باشد و هر شخصی می تواند به راحتی با مراجعه به کتاب خودش بنویسد و همراه داشته باشد. حرز صغیر امام جواد ( علیه السلام ) هیچ آداب خاصی برای نوشتن و همراه داشتن ندارد ولی برخلافش حرز کبیر که بیشتر از دو صفحه متن دعا هست و در خود روایت آداب خاصی برای کتابتش بیان شده، یکی از این آداب کتابت روی پوست آهو و … می باشد.
متن حرز صغیر امام جواد ( علیه السلام )
بسم الله الرحمن الرحیم یا نُورُ یا بُرْهانُ یا مُبینُ یا مُنیرُ یا رَبِّ اِکْفِنی الْشُّرُورَ وَ آفاتِ الدُّهُورِ وَ اَسْئَلُکَ النَّجاهًْ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ
ترجمه: ای نور و ای دلیل روشن و آشکار کننده. ای نوربخش پروردگارا از شرور و آفات روزگار کفایتم کن رهایی را تا روزی که در صور دمیده شود از تو می خواهم. از امام جواد ( علیه السلام ) روایت شده: خود را به این دعا محفوظ بدار، همانا اگر لشگریان روم و ترک را ملاقات کنید و همگی به همراه جمیع اهل زمین علیه تو قیام کنند با وجود این حرز از ایشان به تو بدی نرسد و از همه آنها ایمن باشی.
دستور نماز حرز امام جواد ( علیه السلام )
چون خواست آن را به بازویش ببندد، به بازوی راستش ببندد و وضوی نیکو و تمام و کاملی بگیرد و چهار رکعت نماز بگزارد؛ در هر رکعت، حمد یک مرتبه و هفت مرتبه، آیة الکرسی و هفت مرتبه، آیه ی شهدالله و هفت مرتبه سوره ی شمس هفت مرتبه سوره ی لیل و هفت مرتبه سوره ی قل هو الله احد را بخواند و چون از نماز فراغت یافت، در سختی ها و مشکلات آن را بر بازوی راست خود ببندد و به حول و قوه ی الهی، از هر چیزی که ترسان و بیمناک است، سالم خواهد ماند و سزاوار است که این اقدام، همزمان با حلول ماه در برج عقرب صورت نگیرد و اگر با مردم سرزمین روم و پادشاهانشان، جنگ کند به خواست خدای متعال و برکت این حرز، بر آن ها پیروز خواهد گشت.
آثار حرز امام جواد ( علیه السلام )
حرز امام جواد ( علیه السلام ) 80 خواص دارد که در اینجا چند نمونه از خواص را متذکر می شویم: 1- همراهی قوی ترین و محبوب ترین موکلین اسماء الله از فرشتگان الهی با دارنده ی حرز. ۲- کمک فرشتگان به صاحب حرز. ۳- دور شدن اجنه ی کافر. ۴- بی اثر شدن فعالیت اجنه. ۵- دور شدن ابلیس و شیاطین و لشگریان او. ۶- در امان ماندن از وسوسه های شیطان. ۷- نرسیدن بدی ها و مناظر ناخوشایند. ۸- دفع سحر و طلسم. ۹- بخت گشایی. ۱۰- گشایش کار. ۱۱- گشودن انواع سحر و بستگی مردان. ۱۲- گشودن سحر بی میلی زنان به همسران. ۱۳- دفع چشم و نظر. ۱۴- برکت در رزق و روزی. ۱۵- قطع شدن چاره ی سحر کنندگان. ۱۶- رهایی از ریخته شدن آبرو. ۱۷- بی اثر شدن حیله و مکر دشمنان. ۱۸- محافظت از آسیب جانی دشمنان. ۱۹- بسته شدن زبان دشمنان هنگام برخورد با فردی که حرز دارد. ۲۰- کسب عزت و احترام و ... .